دیروز داشتم به این فکر می‌کردم که تقریبا هرکس وارد زندگی من شده، آدم خوبی بوده! البته اشتباه نکنید، دور و برم پر است آدم‌هایی که تحملشان برایم سخت است. اما این‌ها کسانی اند که از اول در زندگی من بوده‌اند. کسانی که در انتخابشان نقش نداشتم. اما انتخاب‌هایم، اغلب خیلی خوب بوده‌اند. از من بهتر بوده‌اند. خانواده‌ام به من می‌گویند تو "شانِ دوست" داری! اما من فکر می‌کنم یک "عزیز رُبا" دارم که فقط آدم‌های نازنین را جذب می‌کنم!

البته این سکه یک روی دیگر هم دارد. این حجم از تفاوت سطح در آدم‌های اجباری( فامیل، محیط کار و ) و آدم‌های انتخابی‌ام، حس دوگانه‌ای به من دست می‌دهد. و گاهی مثل یک لیوان سرد که در  آن آب داغ می‌ریزند، ترک بر می‌دارم! 

سکه روی سوم هم می‌تواند داشته باشد؟ بلی. این که تعداد آدم‌های نزدیک زندگی‌ام خیلی کم است. آنقدر که از آخرین باری که با یک دوست بیرون رفته‌ام ماه‌ها می‌گذرد. گاهی حتی کم می‌آورم از شدت بی‌رفیقی! الآن یکی از آن گاهی‌ها است. 



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Steve آذرخش جودکی نویسنده اشعار سید امیررضا هاشمی نشینمنگاه تنهایی های من شورای دانش آموزی دبستان 17شهریور گندمان قیمت سختی گیر آب سختی گیر رزینی تهویه شماره ۱۷ toys